Name:
Location: tehran, tehran, Iran

Sunday, March 4

تابوت

باورش مشکل است
!می دانم
.ولی باور کن که در قرن بیستم هنوز نسل مورچه ها زنده مانده بود
...
.
تو شا عر جوانی را نمی شناسی تا بنشیند و برای جیرجیرکی شعر بگوید که در آن دل کوچکش را میان دو دریای بی درخت گم کرده باشد؟
.
!تصور کن
.
حالا نویسنده ی جوانی نشسته است و بدون توجه به دل کوچک جیرجیرکها ،با مرکب سرخ ،داستان رنگ ها و خو شه ها را بازنویسی می کند
درست در فاصله ی چرخاندن چشمان جستجوگرش،مورچه ی کوچکی،در حالی که دستهایش را به هم می ساید،به دوات خیره گشته است
.
اگر مورچه در دوات بیفتد؟
.........
.........
...
،نویسنده جوان که سرما خورده است
،و داستان رنگ ها و خوشه ها را باز نویسی می کند
او را بیرون می کشد و از سر بی حوصلگی یا کنجکاوی یا شیطنت،بر صفحه ی سفید دفتر رهایش می کند.ه
!تصور کن
مورچه ، در آن حالت بر صفحه ی سرد و سپید
مایوس و متعجب
خط سرخی از
...شرمندگی ...................
...سرعت...................
یا نجات می کشد.............
.بیا اسم این خط نا متعادل را بگذاریم عشق
!خنده دار است
.اما
.
..
...
زنده یاد حسین پناهی

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home