كلام سهراب
زن دم درگاه بود
با بدني از هميشه
رفتم نزديك:ر
چشم،مفصل شد.ر
حرف بدل شد به پر، به شور، به اشراق.ر
سايه بدل شد به آفتاب.ر
رفتم قدري در آفتاب بگردم.ر
دور شدم در اشاره هاي خوشايند:ر
رفتم تا وعده گاه كودكي و شن، ر
تا وسط اشتباه هاي مفرح،ر
تا همه چيزهاي محض.ر
رقتم نزديك آبهاي مصور
پاي درخت شگوفه دار گلابي
با تنه اي از حضور. ر
نبض مي آميخت با حقايق مرطوب
حيرت من با درخت قاطي ميشد
ديدم در چند متري ملكوتم
ديدم قدري گرفته ام
انسان وقتي دلش گرفت
از پي تدبير ميرود
من هم رفتم
...
پاي درخت شگوفه دار گلابي
با تنه اي از حضور. ر
نبض مي آميخت با حقايق مرطوب
حيرت من با درخت قاطي ميشد
ديدم در چند متري ملكوتم
ديدم قدري گرفته ام
انسان وقتي دلش گرفت
از پي تدبير ميرود
من هم رفتم
...
1 Comments:
salam,hame aftabi haye in shahr bayad rozi be shahre aftab safar konand,omidvaram hame mosafer bashim,va beresim.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home