Name:
Location: tehran, tehran, Iran

Wednesday, June 27

پادزهر

هفت تا هشت سال
برای زندگی کافیست
!هقت یا هشت سال...خلاص
!بقیه اش نقدی مزورانه است
زنبور زهر آگین خیانت متورم می کند هیکل ها را
!و ما با خون فاسد خود به سفرهای بزرگ می رویم
!پیراهن های بزرگ می پوشیم
!خانه های بزرگ می سازیم
حرف های بزرگ می زنیم
و خردمندانه طنین گریه های بزرگ خود را
!به هق هق آرام تخفیف می دهیم در مناسبات بزرگ
می گویند : پادزهر را از زهر می گیرند
می شنویم از گلوی گشاد خود
و پاهای بزرگ خود را به زمین می کوبیم
تا تنها صدای موجود عبور حجم بزرگ ما
،درکوچه ها بزرگ باشد
...کوچه هایی که در کودکی بارها در آنها گم شده بودیم
باز هم از حسین پناهی این بزرگ مرد پاک در روزگار ناپاک معاصر

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

مادربزرگ
گم کرده ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را
که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اوین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم
بر ایوان سنگ و سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام
من تکه تکه از دست رفته ام
در روز روز زندگانیم - حسين پناهي
سلام دوست عزيز! خوشحالم از اين اشنايي..من و مهسا (رسپينا) دوستان بهترين روزگار عمرمان هستيم..روزگار دانشجويي...
شاد باشيد و خوش

2:36 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home