Name:
Location: tehran, tehran, Iran

Wednesday, July 4

نگاه کن

من عشقم را در سال بد یافتم
که می گوید "مایوس نباش"؟
من امیدم را در یاس یافتم
مهتاب ام را در شب
عشقم را در سال بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر می شدم
گر گرفتم
زندگی با من کینه داشت
من به زندگی لبخند زدم
خاک با من دشمن بود
من بر خاک خفتم
چرا که زندگی سیاهی نیست
چرا که خاک خوب است(و اینها را تو به من آموختی)ه
.
.
.
و من ستاره ام را یافتم
به خوبی رسیدم
و شکوفه کردم
تو خوبی
و این همه ی اعتراف هاست
من راست گفته ام و گریسته ام
و این بار راست می گویم تا بخندم
زیرا آخرین اشک من نخستین لبخند من بود
.
تو خوبی
و من بدی نبودم
.تو را شناختم.تو را دریافتم و حرف هایم همه شعر شد.سبک شد
عقده هایم شعر شد.سنگینی ها همه شعر شد
بدی شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمنی شعر شد
همه شعرها خوبی شد
آسمان نغمه اش را خواند.مرغ نغمه اش را خواند.آب نغمه اش را خواند
به تو گفتم"گنجشک کوچک من باش تا در بهار تو من درختی پر شکوفه شوم"ه
و برف آب شد.شکوفه رقصید.آفتاب در آمد
من به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه ی اقرارهاست.بزرگترین اقرارهاست
من به اقرارهایم نگاه کردم
سال بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخواستم
.
دلم می خواهد خوب باشم
دلم می خواهد تو باشم و برای همین راست می گویم
نگاه کن: با من بمان
احمد شاملو-هوای تازه-1334

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home